مادرانه -گذر |
Tuesday, January 09, 2007
● قرار بود برای مهد یه داستان بگه که من بنویسم راجع به احترام به بزرگترها
........................................................................................داستان خیلی ساده بود با یه پسر به نام سامان که مثلا سلام نمی کرد و به پلیس هم گفت به تو چه خلاصه خاله سامان رو می بینه و می گه وای وای چه بی ادب شدی تازگیها و سامان می گه ببخشید داستان رو که گفت ازش پرسیدم تو هم مثل سامان این قدر حرف گوش کن هستی گفت نه مامان سامان خجالتیه برا همین زود حرف گوش می کنه □ نوشته شده در ساعت 7:04 PM
|
|