| مادرانه -گذر |
|
Sunday, March 30, 2003
● شب باباش چراغ ها رو خاموش کرد وآهنگ لالاي ويگن رو گذاشت يعنی وقت خوابه آهنگم رو حالت تکرار گذاشت که مرتب پشت سر هم بخونه.پسرکم دراز کشيد تا مراسم خوابو تکميل کنه .اين آهنگم چند باري تکرار شد و نمی دونم چه جوريه که بعد از يه مدت تکرار رفت سر آهنگ بعدی .آهنگ بعديم "دل ديوانه "بود که باز ريتم آرومی داره.اين آهنگ دوميه که تموم شد آهنگ "شکوفه می رقصد" شروع شد که يهو گل پسرم نيم خيز شد که بلند شه و گفت آهنگ خواب ديگه تموم شد اينم آهنگ رقصه من ديگه ميخوام بيدار بشم
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 6:31 PM Tuesday, March 18, 2003
● به بسته پفك كه توي آرايشگاه بش جايزه داده بودن دستش بود(البته حقش بود به من جايزه مي دادن كه 3 ربع تمام اونجا فيلم بازي كردم و سرشو نگه داشتم ) دوست مادرم اومد احوال پرسي با هاش كرد گفتم مامان پفكتو تعارف كن برو خودش نياورد .بعد كه خانمه رفت گفتم چرا تعارف نكردي گفت :"گفت قابل نداره" منظورش خانمه بود.
□ نوشته شده در ساعت 12:16 AM
●
........................................................................................از تو ماشين مي گفت من نمي خوام موهامو كوتاه كنم من آرايشگاه نمي ام.براي اينكه ذهنشو منحرف كنم گفتم آرايشگاه نمي ريم ميريم سلموني گفت نمي خوام بيام .گفتم خوب اصلا داريم مي ريم مغازه مدل مو فروشي يه مدل موي خوشگل برات بخرم .راستي چه مدل مويي دوست داري برات بخرم گفت مدل جن كازومي .خلاصه اين جوري رضايت داد ولي بعد كه بردمش تا آقا هه پرسيد چه مدلي بزنم درااومد بش گفت مدل چن كازومي □ نوشته شده در ساعت 12:14 AM Wednesday, March 12, 2003
● باباش ميگه تو بلدي اصفهاني حرف بزني يه كم فكر مي كنه مي گه نه من فقط مي تونم تركي حرف بزنم
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 5:45 AM Monday, March 03, 2003
● ديشب شام كوكو سيب زميني پختم از دستم در رفت نمكش زياد شد.سر سفره يه كمشو خورد بعد يه كم فكر كرد و گفت :مامان مزه نمك ميده.
□ نوشته شده در ساعت 5:36 AM
● ديروز صبح بيدار شد و گفت ديگه مي خوام بيدار باشم .گفتم باشه پس صبر كنم من حاضر بشم و بيام لباس تو رو تنت كنم.تا بخودم جنبيدم آقا رفته بود سر كيف CD ها و داشت CD جك رو در مي آورد تازه DVD رو هم روشن كرده بود.گفتم چي كار مي كني گفت مي خوام جك رو ببينم گفتم مامان ديرم ميشه ها گفت يه كوچولو ببينم بعد ميريم.منم باش شرط كردم كه يه كم كه ديدي بعد بايد بريما .گفت باشه .10 دقيقه صبر كردمو گفتم خوب ديگه بريم يهو گفت وايسا الان تمام ميشه صبر كن. اي بابا, مامانم , ديره. گفت اشكال نداره. ما رو بگي, ديديم كار داره بيخ پيدا مي كنه يواش Remot را بر داشتم و از پشت سرش زدم رو دور تند فيلم صداش قطع شد و شروع كرد به دور تند پخش كردن.پسرم صداش در اومد وگفت خرابش كردي گفتم اي واي چرا اين جوري شد حتما دست زدي رو CD كثيفش كردي .يه كمي آروم گرفت دوباره شروع كرد به نق زدن منم يه كم زدم رو حالت نرمال و دوباره مي زدم رو دور تند .خلاصه به زحمت رسوندمش به آخر فيلم يه نفس راحت كشيد مو گفتم: خوب تموم شد ديگه بايد بريم كه پسرم گفت حالا نوبت فيلم دكتر حيوانات اونم ببينم بعد بريم
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 5:36 AM
|
|