مادرانه -گذر
Sunday, June 29, 2003

قرار شده هروقت شير كاكائو براش مي گيريم اول غذا بخوره بعد شير كاكائوشو .ديشب شير كاكائو براش گرفتيم اومد خونه و گذاشتش تو يخچال منم براش غذا بردم اولين قاشق رو كه خورد خيلي آروم ازم پرسيد به نظرت حالا ميشه شير كاكائومو بخورم
*
بعد از كلي علافي كه سر مهد بردنش كشيدم هيچ علاقه اي برفتن نشون نميده تا هم ازش مي پرسم كي ميري دستشو نشونم ميده و يكي يكي انگشتاشو باز مي كنه و ميگه امروز تعطيلم انگشت بعدي رو هم باز مي كنه مي گه فردا هم تعطيلم ويعد ميگه حالا همش تعطيلم يه روز ديگه ميرم مهد كودك
*
اونروز ازم پرسيد خاله كجاست گفتم آلمان بعد گفت آلمان كجاست گفتم يه جاي خيلي دور .شب كه مي خواست بخوابه يهو گفت مامان اين آلمان كه اينقدر دوره چه جوري مي تونيم بريم اونجا
*
شمردن رو تا 13 خيلي خوب بلده بعد از اون هم اگر باهاش همراهي كنه مي تونه بشماره مثلا اگر به 20 برسي بگي بيست بعد خودش مي گه بيست و يك بيست و دو و.... فقط بايد قبل ازرسيدن به سي بگي سي تا بتونه ادامه بده يه بار وسط شمردنش من رفتم ديدم داره ادامه ميده چهل وده ، چهل و يازده .....



........................................................................................

>
Comments: Post a Comment
(0) comments
Home