| مادرانه -گذر |
|
Friday, May 02, 2003
●
........................................................................................برديمش پارك بادي از ذوقش همين طور مي خنديد بعد كه اومده بود بيرون مي گفت خيلي كيف مي داد ها.از اونجا هم رفتيم رستوران كه فقط كباب داشت.زياد خوشش نيومد و چيزي نخورد .عصري با يه حالت دلگيري مي گفت چرا برا من پيتزا نياوردن وهمسر عاقلم به جاي اينكه براش توضيح بده كه اونجا پيتزا نداشت گفت آخه تو به آقا هه نگفتي كه پيتزا مي خواي گفتي پسرم گفت :نه نگفتم و اين حوري توپ افتاد تو زمين خودش. □ نوشته شده در ساعت 11:47 PM >
Comments:
Post a Comment
|
|